چکیده

از از دیدگاه فرهنگ اسلامی وجود انسان از دو بعد جسمانی و روحانی تشکیل شده بدیهی است ترقی و تعالی انسان در سایه بعد روحانی اوست. در این نوشتار می خواهیم جایگاه معنویت را در سبک و فرهنگ اسلامی بررسی کنیم. پرسش اصلی ما این است که معنویت در سبک و فرهنگ زندگی اسلامی چه جایگاهی دارد بر پایه فرضیات مقدماتی که معنویت در سبک و فرهنگ اسلامی برای بعد روحانی انسان چون آب برای بعد جسمانیش ضروری تر است به بررسی و پژوهش منابع دسته اول فرهنگ زندگی اسلام پرداختیم و با کار بست چارچوب روش شناختی نظریه تحلیل گفتمان با روش نورمن فر کلاف در سه سطح متفاوت توصیف و تفسیر و تبیین گفتمان قرانی و پیامبر (ص) و اهل بیت و اندیشمندان معاصر جهان را پیرامون موضوع به بررسی پرداخته و به نتایج مهمی دست یافتیم. حس پرستش و توجه به معنویت به عنوان گرایشی مقدس، خداوند در فطرت انسان نهاده است. انبیا الهی مبعوث شده اند که ضمن راهنمایی انسان ها این گرایش فطری را در مسیر صحیح خود قرار دهند آنان تلاش کردند ضمن هدایت انسان ها به سوی کار و تلاش برای تأمین زندگی مادی مردم را با معنویت و خدا آشنا نمایند چون در سبک و فرهنگ زندگی اسلامی هم چنان که جسم به غذا نیازمند است روح انسان برای تعالی و رشد به معنویت و ایمان نیازمندتر است از این جهت امور معنوی در سرلوحه دعوت پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد(ص) قرار گرفت و پیامبر کوشید روح تشنه بشر را با خدا آشنا سازد  و دریچه ای از جاودانگی را به روی او بگشاید. و جایگاه معنویت در سبک و فرهنگ زندگی اسلامی برای روح بشر ضروری تر از آب است برای جسم و هم چنان که انسان تشنه از تشنگی می میرد انسان بدون معنویت در وادی ضلالت و بی هویتی بدون هدف، سقوط می نماید. 

واژگان کلیدی معنویت،  فطرت، روح سبک، فرهنگ

 

 

 

 

 

 


مقدمه

از تدبر در آیات قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) و اهل بیت به دست می آید که وجود انسان از دو بُعد جسمانی و روحانی تشکیل شده است در فرهنگ دینی از بُعد روحانی انسان به روح تعبیر شده است همین بعد وجود انسان است که توانایی انتخاب و تصمیم گیری دارد جاودانگی را در می یابد و آن را طلب می کند به دنبال کمالات نامحدود است در سبک و  فرهنگ زندگی اسلامی چون اسلام دینی جامع نگر است به همه ابعاد وجودی انسان از جمله گرایش فطری توجه نموده است و راه روشن زندگی را در برابر انسان قرار داده است انسان ها را تشویق به کار و تلاش نموده تا او بتواند معیشت و زندگی مادی خود را تأمین کند و از سوی دیگر دریچه هایی از نور را به روی انسان ها گشوده است و انسان را به دعا و عبادت ترغیب نموده  است تا در کنار تأمین نیازهای بعد جسمانی به نیازهای بعد روحانی خویش را نیز پاسخگو باشد و مکتب اسلامی تنها مکتبی است که به صورتی متعادل نیازهای همه ابعاد وجودی انسان را توجه نموده و پاسخی در خور و شایسته به همه آنها داده است در این مقاله برآنیم که جایگاه معنویت را در سبک و فرهنگ زندگی اسلامی مورد بررسی قرار دهیم.

همچنانکه بعد جسمانی یا مادی انسان به غذا نیاز دارد بعد روحانی انسان نیاز به معنویت دارد و نیاز به معنویت برای انسان از آب یا غذا ضروری تر است.

 

 

 

 

 

 

 

بیان مسئله

در این نوشتار ما می خواهیم بدانیم که معنویت در سبک و فرهنگ اسلامی چه جایگاهی دارد آیا چون مکاتب مادی معنویت را به دست فراموشی سپرده است یا اینکه بعد مادی وجود انسان و نیازهای جسمانی را نادیده گرفته است گرایشات گوناگون در وجود انسان او را به تأمل پیرامون شخصیت خویش و ابعاد وجودیش مشغول داشته است. ما در پی آنیم تا بتوانیم پاسخی درخور نیازهای انسان پیرامون جایگاه معنویت در سبک  فرهنگ زندگی اسلامی بیابیم.

اهمیت مسأله

اهمیت بررسی و جایگاه معنویت در سبک و فرهنگ اسلامی آنگاه مشخص می شود که در عصر ما انسان هایی هستند که احساس پوچی و بی هدفی می کنند و از سوی دیگر بعضی بعد مادی و نیازهای جسمانی را فراموش کرده و به رهبانیت می پردازند و راه افراط و تفریط را می پیمایند و پاسخی درخور به نیازهای مختلف ابعاد وجودی خود نمی دهند مشخص نمودن جایگاه معنویت در سبک و فرهنگ اسلامی می تواند متعادل در زندگی را پیش روی ما قرار د هد و این امر گامی است در راستای حل مشکلات انسان هایی که احساس پوچی می کنند یا اینکه نیازهای مادی خویش را فراموش و گوشه عزلت را برای زندگی خویش برگزیده اند از یافته های این تحقیق مراکز درمانی و بهزیستی نیز می توانند استفاده کنند.

اهداف تحقیق

هدف کلی این تحقیق مشخص کردن جایگاه معنویت در سبک و فرهنگ اسلامی است

اهداف جزئی

الف) مطالعه نقش معنویت بر سلامت روح و روان

ب) مطالعه نقش معنویت بر دوری از پوچ گرایی در زندگی

 

سوالات تحقیق

معنویت چه جایگاهی در سبک و فرهنگ زندگی اسلامی دارد.

معنویت چه نقشی در سلامت روانی انسان دارد.

معنویت چه نقشی در درمان بیماری های جسمی دارد.

فرضیات تحقیق

معنویت چون آب در زندگی لازم و ضروری است.

توجه به معنویت می تواند بیماری های جسمی را در کنار دارو درمان کند.

توجه به معنویت پاسخ به یکی از گرایشات  فطری انسان است.

کلید واژگان

معنویت: در لغت به معنی معنوی بودن آمده و معنوی: منسوب به معنی مقابل مادی، ظاهری، صوری (معین، 1380، ج4، ص4244)

فطرت: به معنی خلقت آمده (قمی، بی تا، ج2، ص373)

روح: به معنی جان و روان آمده است. (عمید، 1356، ص552)

سبک: به معنی روش آمده است. (همان، ص 957)

فرهنگ: به مجموعه معانی و اعتقادات مشترک که کم و بیش به شکل یک نظام است و مبنای عمل افراد در گروه یا جامعه قرار می گیرد و اجبار اجتماعی از آن حمایت می کند نظام فرهنگی یا فرهنگ می گویند. (رجب زاده، 1380، ص7)

 

روش تحقیق

گفتیم روش تحقیق نظریه تحلیل گفتمانی با روش نورمن سر کلاف می باشد که وی تحلیل گفتمان را در سه سطح متفاوت به کار گرفت سطح اول گفتمان به مثابه متن، سطح دوم که وسیع تر از اولی است گفتمان به مثابه تعامل بین فرآیند تولید و تفسیر متن و سطح سوم که سطح کلان است گفتمان به مثابه زمینه است. (بهرام پور، 1378، ص24)

1. توصیف

اکنون به بیان و توصیف گفتمان قرآن و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت علیهم السلام پیرامون موضوع می پردازیم.

 

حس پرستش گرایشی مقدس در ذات انسان

در فرهنگ نورانی قرآن حس پرستش و توجه به معنویت بعنوان گرایش مقدس که از درون و ذات و  فطرت انسان سرچشمه می گیرد نامبرده شده است  قرآن کریم می فرماید:

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون‏ (سوره روم، آیه 30)

روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده .

حنیف از ماده حَنَف (بر وزن کنف) به معنی تمایل از باطل به سوی حق و از کجی به راستی است.

(مکارم، 1363، ج 16، ص 417)

آیه فوق بیانگر چند حقیقت است:

1- خداشناسی و گرایش به معنویت، بلکه دین و آیین بطور کلی و در تمام ابعاد یک امر فطری است.

2- دین بصورت خالص و پاک از هرگونه آلودگی در درون جان آدمی وجود دارد و انحرافات یک امر عارضی است بنابراین وظیفه پیامبران این است که این امور عارضی را زایل کنند و به فطرت اصلی انسان امکان شکوفایی دهند.

3- جمله لا تبدیل لخلق الله و بعد از آن جمله ذلک الذین القیم تأکیدهای دیگری بر مسئله فطری بودن دین و مذهب و عدم امکان تغییر این فطرت الهی است هرچند بسیاری از مردم بر اثر عدم رشد کافی قادر به درک این واقعیت نباشد (همان، ص 419)

از نخستین روزی که انسان پا به عرصه وجود نهاد این گرایش مقدس کشش به سوی معنویت در درون جان او چون نوری عظیم شعله ور بود که حافظ در این باره می فرماید:

سلطان عزل گنج غم عشق به ما داد      تا پای در این منزل  ویرانه نهادیم

و باباطاهر آن عارف بزرگ می فرماید:

غم عشق تو مادر زاد دیرم             نه از آموزش استاد دیرم

به آن شادم که از یمن غم تو          خراب آباد دل آباد دیرم

(باباطاهر، 1374، ص54)

حس پرستش را کسی به انسان ها حتی پیامبران و آموزش نداده است چون از درون و فطرت انسان سرچشمه می گیرد و عهدی است که انسان از ازل با خدای خویش بسته است که قرآن می گوید:

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْکُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ* وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ‌ * وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِيراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ‌

ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را مپرستید که او بی تردید دشمن آشکاری برای شماست؟

*و اینکه مرا بپرستید که این راهی است مستقیم،* و همانا شیطان گروه بسیاری از شما را گمراه کرد، آیا تعقّل نمی کردید [که پیروانش به چه سرنوشت شومی دچار شدند؟(قرآن کریم، سوره یس، آیات 60 تا 62)

استاد شهید مرتضی مطهری حقیقت جوئی و گرایش به خیر و فضیلت و جمال و زیبایی و خلاقیت و ابداع و گرایش به پرستش را به عنوان گرایشات مقدس و فطری می داند (مطهری، 1372، ص 84-74)

در حدیثی که محدث بزرگوار کلینی از هشام بن سالم چنین نقل می کند که می گوید امام صادق (ع) پرسیدم منظور از فطره الله التی فطر النّاس علیها چیست؟ فرمود: منظور توحید است (کلینی، بی تا، ج 3، ص21 )

از امام باقر (ع) نیز آمده است که در پاسخ زراره یکی از یاران دانشمندش که از تفسیر آیه سوال کرده بود فرمود فطر هم علی المعرفه به «خداوند سرشت آن ها را بر معرفت و شناخت خود قرار داد (همان، ص20 )

شیخ بهاء الدین، محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی که از دانشمندان بزرگ جهان اسلام است در شعری حس پرستش انسان که یک گرایش مقدس درونی است این چنین بیان می سراید.

ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه

تا کی به تمنّای وصال تو یگانه

 

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد بسر آید شب هجران تو یا نه

 

ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

رفتم به در صومعه عابد و زاهد

 

دیدم همه را پیش رُخت  راکع و ساجد

در میکده رهبانم و در صومعه عابد

 

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه

هر در که زنم، صاحب آن خانه تویی تو

 

هر جا که روم، پرتو کاشانه توی تو

در میکده و دیر که جانانه تویی تو

 

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

(دیوان شیخ بهایی)

شیخ بهایی با بیان این شعر به حسی فراگیر و مقدس و درونی در وجود همه انسان ها اشاره دارد که فطری بودن این احساس را می رساند.

بنابراین حس پرستش و دین از ژرفای روان و روح انسان فوران می کند و کششی مقدس را به سوی معنویت در انسان شکل می دهد این حس در همه اعصار و قرون خود را نشان داده است ولی باید در مسیر صحیح تحت تعلیم انبیاء الهی هدایت و رهبری شود تا شکوفا گردد.

مکتب اسلام مکتبی جامع نگر

در مقدمه گفتیم که از تدبر در قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) و اهل بیت به دست می آید که وجود انسان از دو بعد جسمانی و روحانی تشکیل شده مکتب اسلام چون کاملترین دین است برنامه های جامعی دارد که همه ابعاد وجود انسان را و نیازهای او توجه دارد آموزه های این مکتب هم به نیازهای جسمانی توجه دارد هم به نیازهای روحانی از این جهت در ارتباط با نیازهای جسمانی حضرت محمد (ص) می فرماید:

اللهم بارک لنا فی الخبز و لا تفرق بیننا و بین الخبز فلو لا الخبز ما صمنا و لا صلینا و لا أدّ ینا فرائض ربنا

بار خدایا! برای ما در نان برکت ده و میان ما و نان جدایی مینداز! که اگر نان نباشد، روزه نمی گیریم و مناز به پا نخواهیم داشت و فرایض پروردگارمان را ادا نخواهیم کرد. (عاملی، ج 2، ص 323)

اسلام توجه به نیازهای مادی انسان را به دست فراموشی نسپرده است و آن را لازم و ضروری می داند چون انسان بدون پاسخ به نیاز مادی و بدون استفاده از غذا جسم او از عبادت و فرمانبرداری خدا باز می ماند و به فرموده حضرت محمد (ص) اگر نان که سمبل نیاز مادی بشر است نمی تواند روزه بگیرد و نماز به پا دارد و فرائض الهی را انجام دهد.

دو بُعد روحانی و جسمانی در وجود انسان

در سبک و فرهنگ اسلامی در قرآن کریم وجود انسان دارای دو بُعد روحانی و جسمانی است که قرآن کریم در آیات زیر دقیقاً به این دو بعد اشاره دارد و می فرماید:

إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ‌ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ‌

[یاد کن] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من بشری از گل خواهم آفرید.*پس زمانی که اندامش را درست و نیکو نمودم و از روح خود در او دمیدم، برای او سجده کنید.

آنچه در این دو آیه به چشم می خورد به بعد خاکی و جسمانی انسان و بعد روحانی او اشاره دارد روح خدایی و گل تیره به هم آمیخته می شوند و موجودی عجیب و بی سابقه که قوس صعودی و نزولیش هر دو بی انتهاست آفریده می شود.

آیه دیگری که به دو بُعد وجود انسان اشاره دارد این آیه است:

ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ‌

آن گاه آن نطفه را علقه گرداندیم، پس آن علقه را به صورت پاره گوشتی درآوردیم، پس آن پاره گوشت را استخوان‏هایی ساختیم و بر استخوان ها گوشت پوشاندیم، سپس او را با آفرینشی دیگر پدید آوردیم؛ پس همیشه سودمند و بابرکت است خدا که نیکوترین آفرینندگان است.

این آفرینش تازه که قرآن با تعبیر ثُم اَنشَاناه خَلقاً اخَرَ به آن اشاره دارد چیست عالم ربانی ملا فتح اللله کاشانی در ذیل این آیه می فرماید مخلوقات بر سه قسمند: یا روحانی و یا جسمانی و یا مرکب از روحانی و جسمانی آنها که همه روحانی محض اند ملائکه اند و مبرا از صفات شهوت و غضب و غیر آن از صفاتی که لازم جسمیتند و آنها که همه جسمانی محض اند مانند نباتات و معادنند و قسم سیم که مرکب از جسمانی و روحانی اند اگر روحانیت غالبست بر جسمانیت جنیانند و اگر بعکس است آدمیانند (کاشانی، بی تا، ج6، ص216)

پس آدمیان وجودشان از جسم و روح تشکیل شده است در سبک زندگی اسلامی به هر دو بعد و غذای آنها توجه شده است .

 

گاندی ناجی هندوستان می گوید:

«... موقعی رسید که احساس می کردم به همان اندازه که غذا برای بدن لازم است، دعا و نماز نیز برای روح و روان ضرورت دارد. در واقع آن قدر که دعا و نماز برای روح لازم است، غذا برای بدن ضرورت ندارد زیرا اغلب لازم است به خاطر سلامت و تندرستی بیشتر به خودمان گرسنگی بدهیم و از غذا خوردن خودداری کنیم اما در مورد دعا و نماز چنین خودداریی نمی تواند وجود داشته باشد. احتمالاً نمی توان گرفتار عارضه افراط در دعا شد.»

سه نفر از بزرگ ترین مربیان جهان ـ بودا، مسیح و محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ـ گواهی های غیرقابل تردیدی بجا گذارنده اند که از راه دعا و نماز به روشنایی نایل شده اند و بدون آن نمی توانسته اند زندگی کنند.

همچنین ویلیام جیمز، در بخشی از نامه فردریک مایزر را که به یکی از دوستان خود در مورد تأثیر دعا و عبادت نوشته است چنین نقل می کند:

«بسیار خوشحالم از این که عقیده مرا درباره دعا  پرسیده اید زیرا من در این موضوع، عقیده ای  محکم و تردیدناپذیر دارم. در پیرامون ما جهانی معنوی وجود دارد که ارتباط بسیار نزدیکی با دنیای مادی ما دارد. از اولی؛ یعنی جهان معنوی، نیرویی فیضان دارد که روح ما را زنده نگه می دارد. معنویات ما از آن جا برقرار است که سیاله ای لاینقطع از این نیرو در ما وارد می شود. شدت این سیاله معنوی، مدام متغیر است. درست؛ مانند نیروی غذایی و مادی که در بدن وارد می شود و متغیر است. باید چیزی را تجربه کرد و آزمایش نمود تا بتوان آن را فهمید و اگر بخواهم آن را شرح دهم بسیار مفصل خواهد شد. اکنون برمی گردیم به این مطلب که آیا در مقابل این واقعیت، ما باید چگونه عمل کنیم؟ مسلماً باید بکوشیم که هر چه ممکن است از این انرژی و نیرو بیشتر جذب و کسب کنیم و وضع و حالت معنوی خود را آن طوری قرار دهیم که برای جذب این نیرو بیشتر مساعد باشد. چنین حالت و وضع مطلوب و امیدبخشی را معمولاً حالت دعا و نماز می نامیم. دعا و نماز، امری ذهنی و وهمی نیست و عبارت است از کسب بیشتری از نیروی معنوی و یا به عبارت دیگر رحمت الهی. اما ما به درستی و یقین نمی دانیم که در عالم معنویات جریان کار از چه قرار است تا بدانیم دعا  چگونه اثر می کند. ما نمی دانیم دعا را چه کسی می گیرد و رحمت خداوند از چه مجرایی و به چه وسیله ای به ما می رسد. اگر بگوییم که مسیح دعای ما را اجابت می کند، جسارت است. حال آن که اگر بگوییم: خداوند جهان است که دعا و نماز ما به سوی اوست، اصولی ترین حقیقت را بیان کرده ایم. فیضان رحمت الهی است که مدام از عالم غیب به ما می رسد». (راشدی، 1380، صص 93-92)

گاندی و ویلیام جیمز دقیقاً بر نیاز های درونی انسان توجه می کنند و گفتار آنها بر شیوه صحیح سبک زندگی اسلامی و جایگاه معنویت در آن صحه می گذارند.

 فرهنگ نورانی قرآن به نیاز های درونی انسان توجهی خاصی مبذول داشته است و هیچ نیازی به دست فراموشی سپرده نشده است برای نیاز بعد روحانی وجود انسان غذای لازم را تهیه دیده و می فرماید:

وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ‌

و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، آنان که از عبادت من تکبّر ورزند، به زودی خوار و رسوا به دوزخ درآیند.(قرآن کریم، سوره غافر، آیه60)

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ‌

هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا [به حقّ و حقیقت] راه یابند [و به مقصد اعلی برسند]. (قرآن کریم، سوره بقره، آیه186)

چرا که در آیه سوره غافر خداوند امر می کند به ما که او را بخوانیم چون درون ما در ذات ما نیازی به معنویت و خدا وجود دارد بی اعتنایی به این نیاز باعث سقوط انسان می شود چرا در آیه 186 سوره بقره می فرماید به من ایمان بیاورید تا راه یابید و به مقصد برسید دقیقا به نیاز بشر اشاره دارد.

 

ولیلیام جیمز پدر روانشناسی جدید و استاد فلسفه در دانشگاه هاروارد می گوید:

ایمان یکی از قوائی است که بشر بمدد آن زندگی می کند و فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است (فلسفی، 1353، ص353)

در سبک و فرهنگ زندگی اسلامی به بعد جسمانی نیز اهمیت داده و خداوند متعال غذاهای متنوع و نعمات بسیاری را آفریده است و می فرماید:

وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ‌

و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید؛ زیرا خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد. (.(قرآن کریم، سوره اعراف، آیه31)

امر اُدعُونی مرا بخوانید و امر به غذا خوردن کُلُوا اشاره ای دقیق به نیاز های جسمانی و نیاز معنوی وجود انسان دارد که با اجرای این دو امر انسان به ترقی و تکامل خواهد رسید .

جایگاه نماز و یاد خدا در سبک و فرهنگ زندگی اسلامی

یاد خدا در سبک و فرهنگ زندگی اسلامی جایگاهی بس عظیم دارد بطوری خداوند متعال می فرماید:

قُلْ مَا يَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّي لَوْ لاَ دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَکُونُ لِزَاماً

بگو: اگر دعایتان نباشد پروردگارم به شما ارجی ننهد، پس شما که [قاطعانه آیات خدا و پیامبرش را] تکذیب کردید، [کیفر این تکذیب برای همیشه] ملازم [شما] خواهد بود.(فرقان، آیه 77).

در این آیه خداوند می فرماید اگر دعای شما نبود خداوند به شما اعتنایی نداشت.

نماز نیز بوسیله یاد خداست که اَقِمِ الصَّلوةَ لِذکری (سوره طه، آیه 14) نماز را برای یاد من بپا دار از این جهت رسول خدا حضرت محمد(ص) می فرماید: قُرَّةُ عینی فی الصَّلاة، نور چشم من در نماز است.

(قرائتی، 1386، ص80) چون نماز امری معنوی است و انسان را به خدا متصل می کند و باعث ترقی انسان می شود.

همچنین پیامبر گرامی اسلام می فرماید: نماز نور مؤمن است(نهج الفصاحه، بی تا، ج1874) و امام علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: مردم (خواندن و اقامه) نماز را برعهده گیرید و آن را حفظ کنید زیاد نماز بخوانید و با نماز خود را به خدا نزدیک کنید. (نهج البلاغه، خطبه199، ص419).

امام باقر(ع) می فرماید: اصل اسلام نماز است(حر عاملی، ج1، ص8) و امام علی (ع) نام و یاد خدا را دارو می داند این همه اهمیت برای این است که انسان همچنانکه نیاز به غذا دارد روح انسان نیاز به عبادت و دعا و یاد خدا دارد از این جهت معنویت جایگاه مهم و عظیمی در فرهنگ و سبک زندگی اسلامی دارد.

جایگاه دعا در سنت پیامبر (ص) و اهل بیت او

گفتیم یکی از نیازها و گرایشات فطری انسان گرایش به پرستش است چیزی که مثل آب در زندگی ضرورت دارد چون روح انسان که یکی از ابعاد وجودی اوست نیاز به معنویت دارد و با دعا و عبادت این بعد وجودی انسان که تشنه است سیرآب می شود و در زمان دعا و عبادت انسان همچون قطره ای به دریای بیکرانی می پیوندد و احساس آرامش می نماید و چون مکتب انسان مکتبی جامع نگر است و نیاز های همه ابعاد وجودی انسان را پاسخ می دهد در فرهنگ نبوی و اهل بیت او دعا و راز و نیاز با خدا جایگاهی بس عظیم دارد.

حضرت محمد(ص) می فرماید:

آیا شما را بسلاحی راهنمائی نکنم که شمار را از دشمنان رهائی دهد و روزی شماها را فراوان سازد؟ عرض کردند: چرا، فرمود: پروردگارتان در شب و روز بخوانید زیرا سلاح مؤمن دعا است. (کلینی، بی تا، ج4، ص 213)

امیرالمومنین(ع) فرموده: دعا کلید های نجات گنجینه های رستگاریست، و بهترین دعا آن دعائیست که از سینه پاک و دلی پرهیزگار بر آید، و وسیله نجات در مناجات است، و خلاصی باخلاص آید، و چون فزع و بی تابی سخت شود مفزع و پناگاه خدا است.(همان، ص214)

امیرالمومنین(ع) فرماید: محبوترین کارها در (روی) زمین برای خدای عزوجل دعا است، و بهترین عبادت پرهیزگاری و پارسائی است و امیر المومنین مردی بود که بسیار دعا می کرد. (همان، ص 213)

امام باقر(ع) عرض کردم: کدام عبادت بهتر است؟ فرمود: چیزی نزد خدای عزوجل بهتر از این نیست که از او درخواست شود و از آنچه نزد او است خواسته شود، و کسی نزد خدای عزوجل مبغوض تر نیست از آنکس که از عبادت او تکبر ورزد ( و سرپیچی کند) و آنچه نزد او است درخواست نکند.( همان، ص210)

میسر بن عبدالعزیز گوید: حضرت صادق(ع) بمن فرمود: ای میسر دعا کن  و مگو که کار گذشته است و آنچه مقدر شده، همان شود (و دعا اثری ندارد)، همانا نزد خدای عزوجل منزلت و مقامی است که بدان نتوان رسید جز بدرخواست و مسئلت، و اگر بنده ای دهان خود ببندد و درخواست نکند چیزی باو دادن نشود، پس درخواست کن تا بتو داده شود، ای میسر هیچ دری نیست که کوبیده شود جز اینکه امید آن رود که بروی کوبنده باز شود. (همان، ص211)

در همه این روایات دعا و عبادت  توجه و جایگاه معنویت در سنت پیامبر (ص) و اهل بیت اوست به عنوان محبوبترین کارها در روی زمین برای خدای عزوجل شمرده شده است حضرت علی(ع) را کلید نجات و گنجینه های رستگاری می داند چون دعا در حقیقت پاسخی است به یکی از گرایشات فطری انسان آن هم گرایشی مقدس به نام حس پرستش.

عدم توجه به معنویت یعنی و شرک سقوط انسان

قرآن عدم توجه به معنویت را عامل سقوط انسان معرفی می کند و چنین انسانی را مثل کسی می داند که از آسمان سقوط کرده و پرندگان در هوا او را می ربایند و یا باد و طوفان هر لحظه او را به سوی پرتاب می کند و می فرماید:

وَ مَنْ يُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَکَانٍ سَحِيقٍ‌

و هر کس به خدا شرک ورزد، گویا چنان است که از آسمان سقوط کرده و پرندگان [شکاری] او را می ربایند، یا باد او را به جایی دور دست می اندازد.(قرآن کریم، سوره حج، آیه 31)

چیزی که پس از قرن ها یکی از اندیشمندان دنیا بدان اشاره می نماید.

جان، بی، کایزل، درباره عدم توجه به معنویت در زندگی می گویند:

«بی ایمانی بخصوص از این لحاظ رنج آور است که دنیا و هر چه را که در او است در نظر ما لغو و بیهوده و ناپایدار جلوه می دهد و در صورتیکه صاحب ایمان در آفرینش و در زندگانی منظور و مقصودی می بیند گر چه نتواند آنرا بدیگری ثابت است.»

«ایمان ستونی است که ما را در طوفان روزگار، از افتادن و مغلوب شدن نگاه می دارد، مقیاس عظیمی است که چون همه چیز را با او بسنجیم بحقارت و ناچیزی هر چه از خوشی و ناخوشی بما دست می دهد به آسانی پی می بریم، و نه در ناخوشی مقهور و بیچاره می شویم و نه در خوشی مغرور و گمراه، کسی که مذهب ندارد غرقی است که مدام در دریای شک و تردید و بی تکلیفی دست و پا می زند، خوب را از بد و مفید را از مضر و راست را از دروغ نمی تواند جدا کندو هر روز و هر ساعت عقیده ای دارد و با خود و با طبیعت و با اهل دنیا پیوسته در جدال و کشمکش است.(فلسفی، 1353، ص353)

اگر به تعبیری که قرآن در مورد بی ایمانی و شرک و عدم توجه به معنویت بکار می برد توجه نماییم و می فرماید: انسانی که برای خدا همتایی قرار می دهد و مشرک است گویی از آسمان سقوط کرده و پرندگان او را می ربایند و یا تندباد او را بجای دور دستی پرتاب می کند.

چرا چون تکیه گاهی ندارد در صورتی که اگر انسان بخدا ایمان بیاورد و دل خویش را به نور معنویت روشن نماید جایگاه مهمی و مطمئنی را یافته است که قرآن کریم به آن اشاره نموده است و می فرماید:

الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ‌

کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمی [چون شرک] نیامیختند، ایمنی [از عذاب] برای آنان است، و آنان راه یافتگانند.(قرآن کریم، سوره انعام، آیه 82)

پاسخ فرهنگ اسلام به حس جاودانه زیستن

در فرهنگ اسلامی به این احساس درونی انسان که دوست دارد جاودانه بماند پاسخی درخور و شایسته داده می شود در این فرهنگ همه انسان ها در سرای آخرت به حیات  جاودانه خویش ادامه خواهند داد و نابودی و فنا شدن برای انسان معنا و مفهومی ندارد. 

2. تفسیر

در این سطح به تجزیه و تحلیل فرضیه ها پیرامون موضوع می پردازیم با بررسی گفتمان قرآنی و گفتار پیامبر و اهل بیت به این نتیجه رسیدیم وجود انسان دارای دو بعد روحانی و جسمانی است و خداوند گرایش مقدس که همان حس پرستش است در وجود انسان قرار داده و انبیا آمدند با راهنمایی انسان این حس را در مسیر صحیح خود قرار دهند و انسان ها با معنویت آشنا سازند و در فرهنگ اسلامی در حیات پس از مرگ انسان به جاودانگی خواهد رسید.

3. تبیین

در این سطح باید گفت همچنان وجود آب و غذا برای جسم لازم است معنویت نیز برای روح ضروری تر است و انسان بدون معنویت هیچ گونه ثبات شخصیتی ندارد و دچار بحران هویت می گردد و چون فردی که از آسمان در حال سقوط است و پرندگان او را به منقار می گیرند و رها می کنند می باشد و در فرهنگ اسلامی در سرای آخرت به حیات جاودانه خویش ادامه می دهد و این فرهنگ جامع به حس درونی انسان که جاودانه زیستن است پاسخ می دهد.

 

نتیجه گیری

این تحقیق که به شیوه تحلیل گفتمان به روش نورمن سرکلاف صورت پذیرفته در سه سطح متفاوت توصیف و تحلیل و تبیین بر پایه فرضیه مقدماتی و بررسی گفتمان قرآنی و گفتار پیامبر(ص) و اهل بیت او پیرامون موضوع محقق به این نتایج دست یافت که وجود انسان در فرهنگ اسلامی دارای دو بعد جسمانی و روحانی است. بعد روحانی انسان بر اساس فطرت گرایشی مقدس به سوی خدا و معنویت دارد. انبیا الهی مبعوث شدند که ضمن راهنمایی بشر این گرایش مقدس را در مسیر صحیح قرار دهند و نیاز به معنویت در سبک و فرهنگ زندگی اسلامی برای روح ضروری تر از آب است برای جسم یعنی همین قدر و حتی بیشتر ضرورت دارد. از این جهت انبیا الهی ضمن سعی و تلاش در جهت حل مشکلات مادی مردم آنان را با معنویت آشنا ساختند و اصل و بنیان دعوت خویش را بر مسائل معنوی بشر و هدایت آنان به سوی خدا قرار دادند. از دیدگاه فرهنگ اسلامی بشر بدون معنویت و ایمان چون تشنه ای است که ضعف سراسر وجود او را گرفته و در حال سقوط و بحران هویت به سر می برد. از سوی دیگر در فرهنگ اسلامی به حس جاودانه زیستن انسان پاسخ داده می شود و انسان پس از حیات دنیوی به حیات خویش در سرای آخرت ادامه می دهد و به جاودانگی می رسد و در این فرهنگ فنا و نابودی معنا و مفهومی ندارد.

 

 

 

 

 

 

 

منابع

  1. قرآن کریم
  2. باباطاهر، دیوان باباطاهر، سنایی، تهران، 1374.
  3. بهرام پور، شعبانعلی، درآمدی بر تحلیل گفتمان و تحلیل گفتمانی، به اهتمام محمدرضا تاجیک، انتشارات فرهنگ گفتمان، 1378.
  4. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، انتشارات جاویدان، تهران، بی تا.
  5. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، مکتب اسلامیه، تهران، 1403.
  6. راشدی، حسن، نماز شناسی، ستاد اقامه نماز، قم، 1380.
  7. رجب زاده، احمد، جامعه شناسی فرهنگ شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی ایران، تهران، 1380.
  8. رضی، محمدبن حسین، نهج البلا غه، ترجمه محمد دشتی، نشر روح، 1379.
  9. عمید، حسن، فرهنگ عمید، امیرکبیر، تهران، 1356.
  10. فلسفی، گفتار فلسفی، انتشارات هیئت نشر معارف اسلامی،تهران،  1353.
  11. قرائتی، محسن، پرتوی از اسرار نما، ستاد اقامه نماز، تهران، 1386.
  12. قمی، عباس، سفینه البحار، سنائی، تهران، ج2، بی تا.
  13. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، مترجم موسوی دامغانی، پیام آزادی، تهران،ر 1379.
  14. کاشانی، ملافتح الله، منهج الصادقین، کتابفروشی علمیه اسلامیه، تهران، ج6، بی تا.
  15. کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سیدجواد مصطفوی خراسانی، انتشارات قائم، تهران، ج1، بی تا.
  16. معین، محمد، فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1380.
  17. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج23، 1365.